درسا درسا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

پرنسس کوچولو

تقدیم به خواهر کوچولو

وای خداجون خواهر خوشگلم چقدرخانم شده. این ناناز کوچولو با شیرین کاریاش روز به روز زنگدیمونو لذت بخشتر میکنه درساخانم دیگه عادت کردن هرروز عصر برن بیرون حسابی همه رو کلافه کرده . ولی خوب بچه همینه دیگه. وقتی از مدرسه میام بادیدن درساجونم همه خستگیم از تنم بیرون میره و همه چیزو فراموش میکنم. خواهرجونم ببخشید که دیر به دیر به سایتت سر میزنم آخه موقع امتحاناتم است انشاءا.. بعداز امتحاناتم جبران میکنم خوشگلم واسم دعاکن. خیلی دوست دارم خواهر خوشگلم برات شادی وسلامتی در کنار عزیزترین کسانت آرزو دارم. خوشگل کوچولوی من خیییییییییییییلی دوست دارم......   ...
12 ارديبهشت 1392

سیزده عید، گره زدن سبزه

سلام به همه عزیزان دختر مامان داره روزهای آخر از ماه هفتم رو سپری می کنه ولی من به علت اینکه درسا جون داره دندون در میاره خیلی اذیت میکنه نمذاره زیاد پشت سیستم بشینم برای همین نمیتونم مطالب را به روز بذارم باید ببخشید این عکسهای که برات میذارم دختر نازم مربوط به روز سیزده عیده که دخترم داره سبزه گره میزنه و برای همه دعا میکنه. خیلی دوستت دارم عزیز مامان ...
12 ارديبهشت 1392

یک معجزه الهی

بهتون قول داده بودم که داستان دو ماهگی که دخترم شامل لطف الهی شده براتون بنویسم جریان از این قرار بود که درساجون من حدود دو ماه بود که خیلی جیغ میزد یک روز من یکدفعه داخل حلقشو دیدم که متوجه یک چیز غیر عادی شدم من تا سه، چهار روز ذهنم درگیر این مسئله شد و از هر کسی که میپرسیدم می گفتن تو خیلی حساسی باز هم خیالم راحت نشد این بود که از مرتضی جون خواهش کردم که دخترمونو به یک متخصص ببریم، بردیمش پیش آقای دکتر اعلمی فوق تخصص اطفال که ایشون تشخیص دادن که این یک نوع کیست می باشد ولی گفت خوشبختانه خوش خیم است نگران نباشید برای اطمینان بیشتر فردا صبح ساعت 8 بیاید بیمارستان تا همکاران دیگرم که فوق تخصص حلق و بینی هستند معاینه کنند مرتضی جون خیلی نارا...
12 ارديبهشت 1392

نه ماهگیت مبارک

دختر نازم نه ماهگیت مبارک عزیز مامان عشق زندگی من در چنین ساعتی و در این تاریخ چشم به دنیا گشود و دل مامان و بابا رو خیلی خوشحال کرد ما از خدا برای این فرشته زیبای زندگی سپاسگزارم، دخترم در هشت ماهگی خیلی کارهای جدید یاد گرفت اول اینکه دو تا دندون در آورد بعد چهار دسته پا می کنه و بوس کردن رو یاد گرفته و همینطور وقتی بابا جونش میخواد ببرش بیرون با ما بای بای میکنه و راستی دیشب برای اولین بار جیگر مامان به شکم خوابیده بود خیلی دیدنی بود من که خیلی ذوق می زدم دلم می خواست توی بغلم کنم فشارش بدم. خیلی دوست دارم الهی هزار ساله شی.                      ...
12 ارديبهشت 1392

لطف خداوند به عزیز مامان

امروز خیلی روز استرس آور و ناراحتی بود کلا این هفته، هفته جالبی نبود چون تا امروز دو اتفاق بدی برای عزیز مامان افتاده که به خیر گذشته البته من این را فقط معجزه خداوند می دانم. اینرو میدونم که همیشه دو تا فرشته مواظب این جیگرگوشه های ما هستند دو روز قبل درسا جون از روی تخت افتاد خیلی خدا رحم کرد و امروز هم پلاک چهار قل که به لباسش می زدم نزدیک بود بخوره که فاطمه زهرا مواظبش بود من درسا جون رو روی تخت خودش خوابونده بودم که یکدفعه صدای اومد رفتم دیدیم پس آورده اول فکر کردم طبیعی اما تا بلندش کردم پلاک از توی دهنش اومد بیرون بعد هر چه دنبال مهره ابی و سنجاق گشتم پیدا نکردم فکر کردم خدای نکرده قورت داده تمام تختشو و لباساشو گشتم ولی پیدا نکردم د...
20 فروردين 1392

عکسهای یادگاری از نوروز 92

سلام عزیزان؛ دختر مامان وارد هشت ماهگی شد ولی چون مشهد نبودیم نتونستم مطلب برات بذارم. ولی از اول سال 92 عکس گرفتم که میذارم برات خوشگل من دیروز یکی از دندونانش در اومد عزیز مامان 28 اسفند به اتفاق خانواده و مامان زری  اولین مسافرتشو به تهران رفت و امروز صبح برگشتیم خونه، جاتون خیلی خالی بود. خیلی خیلی خوش گذشت .                     ...
17 فروردين 1392