درسا درسا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

پرنسس کوچولو

درسا در تولد پسرخاله

   درسا پرسنس من ما در روز پنجشنبه با مادرجان و خواهر جون رفتیم فریمان تولد امیر جون   تو خیلی خوشحال بودی بیشتر راه  رو خوابیدی ولی شب بخاطر اینکه بابا مرتضی رو ندیده بودی خیلی بی قراری کردی چون بابا جون کار داشت نتونست با ما بیاید ولی روز جمعه زود خودشو به دختر نازش رسوند خیلی خوشحال شد درسا مامان وقتی بابا جونشو دید خلاصه همه با هم خونه خاله جون رو تزئین کردیم و تو جیگر مامان هی بادکنک می ترکندی ساعت چهار تولد شروع شد و من تورو حاضر کردم خیلی خوشگل شده بودی مثل فرشته ها شده بودی حالا من چند تا از عکسهای اون روز رو برات می زارم . دوست داریم عزیز مامان و بابا پسرخاله جون تولدت مبارک   ...
8 اسفند 1391

اولین غذای درسا

اولین غذای درسا جون که یک فرنی ساده بود و در 4 ماهگی طبق نظر متخصص اطفال براش درست کردم تا جیگر مامانی زود زود بخوره و زود زود چاق و چله بشه و مامانیش کیف کنه ؟؟ !! اینم یه فیلم یه دقیقه ای از این حادثه مهم تاریخی در اولین های زندگی پرنسسم ثبت می کنم تا یادم باشد که ....   ...
21 دی 1391

درسا در 4 ماهگی

سلام عزیز دل خاله ، فعلا من برات پست میزارم تا اینترنت مامانی درست بشه بعد مامان گلت برات خاطرات و عکسهای خوشگلتو بزاره. 5شنبه همه خونه مادرجون(مامان مامانی) بودیم ، البته بابایی سر کار بود و شما و مامان و خواهرجون همراه ما اومدید برای خرید به بازار و برای پسرخاله لباس خریدیم. روز جمعه هم من خونه شما بودم و چند تا عکس ازت گرفتم که به یادگار برات میزارم. با مامانی و بابایی خواهرجون رفتیم خونه دختر خاله معصومه ، آخه نی نی خوشملش به دنیا اومده بود که یه عکس هم از محیا کوچولو گرفتیم. عمه جونت هم که امروز صبح ساعت 6 پرواز برای ترکیه داشتند، و از اونجا قراره برای یکی از کشورهای دیگه اقامت بگیرند. دل همگی ما براش تنگ میشه. مامان و...
20 آذر 1391

درسا خوابالود

امروز سه شنبه است که بابایی و مامانی و عمو مسعود و سمیرا جان و آقا محسن اینجا هستن و دارن وسایلاشونو جمع کنند برن تهران درسا جون هم خواب تشریف دارند مهمانها منتظرند که خانم بیدار بشه تا بدرقشون بکنه. ...
13 آذر 1391
1