دلتنگی بابا مرتضی
سلام بابا مرتضی درسا کوچولو با مامان و خواهر جون یک هفته شده که رفتن تهران پیش عمو مسعود بابا مرتضی خونه تنها شده خیلی دلش برای دختر نانازش تنگ شده منم دیشب از درسا جونم عکس گرفتم تا امروز بذارم توی سایتش تا بابا جونش ببینش. ...
نویسنده :
مامان
21:40
دلتنگی بابا مرتضی
سلام بابا مرتضی درسا کوچلو با مامان و خواهر جون یک هفته شده که رفتن تهران پیش عمو مسعود بابا مرتضی خونه تنها شده خیلی دلش برای دختر نانازش تنگ شده منم دیشب از درسا جونم عکس گرفتم تا امروز بذار توی سایتش تا بابا جونش ببینش. ...
نویسنده :
مامان
13:48
معجزه خداوندبرای خوب شدن عموجان
سلام درساجون خوبی گلکم؟ عزیزم یه خبر خوب عموجون چند روزه که به هوش اومده هممون خیلی خوشحال شدیم وای خدایا 92/4/7 چه روز خوبی بود چقدر همه خوشحال بودیم خلاصه من اون روز نتونستم برات مطلب بذارم شرمنده ام عزیزم .... &nb...
نویسنده :
مامان
17:54
به هوش اومدن عمو جونم
سلام گل مامان ببخشید که نتونستم تو این مدت برات مطلب بذارم خودت بهتر می دونی که این روزها خیلی حوصله نداشتم بخاطر عمو جونت و اینکه 25 روز تهران بودیم اما امروز خیلی خیلی خوشحالم چون بابابی امروز صبح خبر خیلی خوبی بهمون داد عموجون به هوش اومده و از خدا هزاران بار شکر می کنم که بلاخره خدا صدایمون رو شنید و جواب داد و از خدا میخوام که هر چه زودتر بهش قدرت بده تا بتونه بلند شه و روز شماری میکنم که شرایط جور بشه تا بتونیم بریم تهران پیش عمو مسعود بازم خدایا هزار مرتبه شکر و از همه کسانی که برای شفای مسعود جان دعا کردن سپاسگزارم ...
نویسنده :
مامان
13:28
بهتر شدن عمو مسعودمون
سلام درساجون خواهر گلم خوبی عزیزم یه خبر خوب عمو مسعودمون بهتر شده خدارو شکر چشاشو باز کرده درساجون برای عمو دعاکن زودترخوب بشه . شما بامامانی جون وباباجون رفتین تهران پیش عمو تا کنارش باشی اما من به دلیل وجود امتحانات رفتم خونه دوستم فرزانه جان و مزاحمشون شدم دلم براتون یه ذره شده زودتر باعمو بیاین مشهد تا ببینمتون........... عزیزانی که در این شبهای عزیز ما را فراموش نکرده اید بسیار از شما سپاس گزارم..... .. کوچولوهای وبلاگی لطفا برای عمو مسعود ماهم دعاکنید
نویسنده :
مامان
21:43
طلب شفاهت عموجون از خدا
سلام درساجون خواهرجونم این روزا حال همه افراد خانواده بده خیلی بد چون عموجونمون رفته تو کما دیروز منو مامانجون با شما رفتیم حرم امام رضا و کلی دعا کردیم خدایا تور به همین شبای عزیز قسم میدم عموجونمو ازم نگیر خداوندا میدونی که بدون عموم نابود میشم اخه خیلی گله واقعا مرد دوست داشتنی است عموجونم هنور 24 سالشه و خییییییییییلی دوسش دارم خدایا الان زندگی ما رو تخت بیمارستانه سلامتیشو فقط از تو درخواست میکنیم پروردگارا ما فقط همین یک دونه عمورو داریم از مانگیرش ................... ای عزیزانی که این نوشته را می خوانید از همتون خواهشمندم که عزیز مارو تو این شب عزیز فراموش نکنید ................ ...